خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

آن فتنه چو برخیزد صد از خواجوی کرمانی غزل 308

غزل 308 ام از 1143 غزلیات

آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد

1 آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد وان لحظه که بنشیند بس شور بپا خیزد

2 از خاک سر کویش خالی نشود جانم گر خون من مسکین با خاک برآمیزد

3 ای ساقی آتش روی آن آب چو آتش ده باشد که دلم آبی برآتش غم ریزد

4 با صوفی‌صافی گو در درد مغان آویز کان دل که بود صافی از درد نپرهیزد

5 گر چشم تو جان خواهد در حال بر افشانم کانکش نظری باشد با چشم تو نستیزد

6 از خاک من خاکی هر خار که بر روید چون بر گذرت بیند در دامنت آویزد

7 از بندگیت خواجو آزاد کجا گردد کازاده کسی باشد کز بند تو نگریزد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد

شاعر شعر آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد چه کسی است ؟

شاعر شعر آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد خواجوی کرمانی می باشد.

شعر آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد چیست ؟

قالب شعر آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد غزل است

مضمون اصلی شعر آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر