-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن دل خراب شد که تو آباد دیدهای وان سینه غم گرفت که تو شاد دیدهای
2 بازارِ عیش و خانهٔ هستی و کویِ عقل ویرانهها شد آن همه کآباد دیدهای
3 عمریست تا به دامِ بلایی اسیر ماند آن جانِ نازنین که تو آزاد دیدهای
4 نزدِ من، ای حسود، تو بایستیی کنون تا خان و مانِ دل همه بر باد دیدهای
5 ای پندگوی، همرهِ من در عدم نهای تا از غمِ وِیَم علف و زاد دیدهای
6 ای مرغِ عاشق ار تو بدانستهای وفا در رنجِ خویش راحتِ صیاد دیدهای
7 خسرو، به بوستان چه رَوی دل دگر طرف؟ کاش از نخست در گل و شمشاد دیدهای