- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دنبال او وان خواب نازآلود بین، وین غمزه قتال او
2 یک تار مویش را صبا هر دو جهان گوید بها هرگز بدین ندهم رضا گر من بوم دلال او
3 خنگش چو از جا در جهد هرگز نه پیشش سر نهد سبزه به خط خود دهد فتوای خون و مال او
4 گر در شکار آن کینه کش گاهی به میدان مست و خوش مسکین دل دیوانه وش سرگشته در دنبال او
5 گر می پرد این چشم تر کان رویش آید در نظر بگذر، دلا، کاندر اثر خون می چکد از خال او
6 آه دل زارم کنون سوزان نمی آید برون کش داغها اندر درون گنجد، نگنجد حال او
7 در بند آن زلف دو تا دیوانه ام دایم، دلا زنهار زنهار، ای صبا، گه گه بپرسی حال او
8 خسرو شناسد سوز من، و آن ناله دلسوز من زان کاگهست از روز من، شبهای همچون سال او