که می‌رود که پیامم به از خواجوی کرمانی غزل 344

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

که می‌رود که پیامم به شهریار رساند

1 که می‌رود که پیامم به شهریار رساند حدیث بندهٔ مخلص بشهریار رساند

2 درود دیدهٔ گوهر نثار لعل فشانم بدان عقیق گهر پوش آبدار رساند

3 دعا و خدمت میخوارگان بوقت صبوحی بدان دو نرگس میگون پرخمار رساند

4 ز راه لطف به جز باد نوبهار که باشد که حال بلبل بیدل بنوبهار رساند

5 اگر بنامه غم روزگار باز نمایم کسی که نامه رساند بروزگار رساند

6 هوا گرفتم و جانرا بدست آه سپردم ببوی آنکه چو بادش بدان دیار رساند

7 تنم ز ضعف چنان شد که بادش ار برباید بیک نفس بسر کوی آن نگار رساند

8 ولی بمنزل یاران نسیم باد بهاران گمان مبر که ز خاکم به جز غبار رساند

9 مگر برید صبا اشتیاق نامهٔ خواجو بکوی یار کند منزل و بیار رساند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر