آن گوهر حسنی که بدان فخر از خیالی بخارایی غزل 96

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد

1 آن گوهر حسنی که بدان فخر توان کرد نقدی ست که صرّاف ازل با تو روان کرد

2 تا آب خِضِر لطف لبِ لعل تو را دید در پردهٔ خاکی ز حیا روی نهان کرد

3 نافه چه خطا گفت که باد سحری دوش مویش بگرفت و سوی زلف تو کشان کرد

4 اشک از نظر افتاد بدین جرم که ما را بی وجه در ایّام تو رسوای جهان کرد

5 تا نکهت زلف تو رساند به خیالی بر بوی همین رفت دل و راه همان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment