1 آن میوهٔ بهشتی کآمد به دستت ای جان در دل چرا نکشتی از دست چون بهشتی
2 تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند سرجملهاش فروخوان از میوهٔ بهشتی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 کنون که بر کفِ گل جامِ بادهٔ صاف است به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است
2 بخواه دفتر اشعار و راهِ صحرا گیر چه وقتِ مدرسه و بحث کشف کَشّاف است؟
1 اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
2 خُمها همه در جوش و خروشند ز مستی وان می که در آن جاست حقیقت، نه مجاز است
1 برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست مرا فتاد دل از ره، تو را چه افتادست؟
2 میان او که خدا آفریده است از هیچ دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
1 واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
2 مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
1 جای حضور و گلشن امن است این سرای زین در به شادمانی و عیش وطرب در آی
2 ای کاخ دولتی تو چه کاخی که مدرج است در شاخسار گلشن تو سایه همای
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **