- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن پری چهره که در پردهٔ جان مستور است شوخ چشمی ست که هم ناظر و هم منظور است
2 یار نزدیکتر از ماست به ما در همه حال گر به معنی نگری، ورنه به صورت دور است
3 همه در حلقهٔ وصلیم به جانان لیکن هرکه مشغول به غیر است از او مهجور است
4 اختلاف نظر از ظلمت تأثیر هواست ورنه بینایی اعیان همه از یک نور است
5 هرکه حلاّج صفت کرد سری بر سرِ دار در ره عشق به هرجا که رود منصور است
6 اینچنین کز میِ شوق است خیالی مدهوش فراق اگر می نکند سر زقدم معذور است