-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن عزیز مصر میدیدی به خواب چونک چشم غیب را شد فتح باب
2 هفت گاو فربه بس پروری خوردشان آن هفت گاو لاغری
3 در درون شیران بدند آن لاغران ورنه گاوان را نبودندی خوران
4 پس بشر آمد به صورت مرد کار لیک در وی شیر پنهان مردخوار
5 مرد را خوش وا خورد فردش کند صاف گردد دردش ار دردش کند
6 زان یکی درد او ز جمله دردها وا رهد پا بر نهد او بر سها
7 چند گویی همچو زاغ پر نحوس ای خلیل از بهر چه کشتی خروس
8 گفت فرمان حکمت فرمان بگو تا مسبح گردم آن را مو به مو