-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن کیست کلای کج نهاده بر بسته میان و برگشاده
2 بگشوده در شرابخانه مستانه صلای عام داده
3 رندانه درآمده به مجلس بر دست گرفته جام باده
4 سلطان خود و سپاه خویشست گه گشته سوار و گه پیاده
5 در کنج دل خرابهٔ ما گنجی ز محبتش نهاده
6 شاهانه به تخت دل نشسته جان همچو غلام ایستاده
7 بر هر طرفش هزار سید هستند خراب و اوفتاده