-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد چون شست لب از شیر، چه شیرین دهنی شد؟
2 بس غنچه دل را که کند چاک به هر سو آن گل که به نوروز جوانی چمنی شد
3 آن یوسف جان بس که درین سینه در آمد گویم که تنم گرد تنش پیرهنی شد
4 سلطان مرا عمر فزون یاد به دولت کز دولت او خلعت عاشق کفنی شد
5 بس مرد خدایی که چو در عشق در آمد گلگونه خون کرد به رخسار و زنی شد
6 وقتی که می لعل بدان روی کشیدم اینک همه خونابه حال چو منی شد
7 چون جان دهم از خاک من، ای میر ولایت بتخانه بر آری که دلم برهمنی شد
8 خسرو ز مزاج دل من خشم گرفته ست کز کرده تو با دل خویشش سخنی شد