آن سرو هرگه از نظر من گذشته از اهلی شیرازی غزل 351

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

آن سرو هرگه از نظر من گذشته است

1 آن سرو هرگه از نظر من گذشته است گویی که تیری از جگر من گذشته است

2 دامان ناز بر زده چون سرو میرود گویی ز جوی چشم تر من گذشته است

3 بر بیستون ز تیشه فرهاد کی گذشت آنها که از غمش بسر من گذشته است

4 چون سایه سوخت از اثر آتش دلم خورشید اگر برهگذر من گذشته است

5 اهلی مگو حذر کن از آن شوخ سنگدل اکنون که کار از حذر من گذشته است

6 طوفان فتنه فلک آبیست زیر کاه ایمن مشو که بحر فلک آرمیده است

7 اهلی ز دامنش نکشد خار فتنه دست هرچند دامن از همه عالم کشیده است

عکس نوشته
کامنت
comment