1 آن جو که بریده گشت از چشمه خود در گلشن خاک رفت و سیری بنمود
2 از رنگ برنگ گشت و از شاخ بشاخ باز آمد و پیوست بدریای وجود
1 ای حیرت صفات تو بند زبان ما انگشت حیرت است زبان در دهان ما
2 جان میدهد نشان که تو در دل نشستهای زان دلنشین بود سخن دل نشان ما
1 عاشقم بر آن بت و دل خون که از اندیشه است کز پس هفتاد سالم بتپرستی پیشه است
2 از دل پرخون مستان ای پری غافل مشو کاین حریفان را به جای باده خون در شیشه است