1 آنرا که اجل شکست پیمانه عمر وز جور اجل برون شد از خانه عمر
2 گوید بزبان حال اگر فهم کنی کای رند نماز کن بشکرانه عمر
1 از که نالم که فغان از دل ریش است مرا هر بلایی که بود از دل خویش است مرا
2 شربت وصل تو بی زخم فراقی نبود لذت نوش پس از تلخی نیش است مرا
1 نیازمند ترا رسم خود پسندی نیست طریق اهل دلان غیر دردمندی نیست
2 به خلق و لطف تو نازیم ای سهی بالا که سرو قد تورا ناز سر بلندی نیست