1 آنرا که اجل شکست پیمانه عمر وز جور اجل برون شد از خانه عمر
2 گوید بزبان حال اگر فهم کنی کای رند نماز کن بشکرانه عمر
1 نسیم گل دگران را دماغ تازه کند مرا چو مرغ چمن درد و داغ تازه کند
2 چو لاله دامن صحرا گرفته ام بی دوست که داغ حسرت من گشت باغ تازه کند
1 وقت مستی چون عرق از روی دلجوی تو خاست چشمه آب حیات از هر بن موی تو خاست
2 هرکه روزی عشق کشتش زنده شد در کوی تو شور و غوغای قیامت در سر کوی تو خاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به