-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دلم را شکر جانپرورت چون جان عزیز خاک پایت همچو آب چشمهٔ حیوان عزیز
2 عیب نبود گر ترنج از دست نشناسم که نیست در همه مصرم کسی چون یوسف کنعان عزیز
3 یک زمان آخر چو مهمان توام خوارم مکن زانکه باشد پیش ارباب کرم مهمان عزیز
4 خستگان زندهدل دانند قدر درد عشق پیش صاحب درد باشد دارو و درمان عزیز
5 گر من بیچاره نزدیک تو خوارم چاره نیست دور نبود گر ندارد بنده را سلطان عزیز
6 آب چشم و رنگ روی ما ندارد قیمتی زانکه نبود گوهر اندر بحر و زر در کان عزیز
7 زلف کافر کیش او ایمان من بر باد داد ای عزیزان پیش کافر کی بود ایمان عزیز
8 گر ترا خواجو نباشد آبروئی در جهان عیب نبود زانکه نبود گنج در ویران عزیز
9 بر سر میدان عشقش جهان برافشان مردوار قلب دشمن نشکند آنرا که باشد جان عزیز