به شکرخنده از جلال الدین محمد مولوی غزل 2888

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

به شکرخنده اگر می‌ببرد جان ز کسی

1 به شکرخنده اگر می‌ببرد جان ز کسی می‌دهد جان خوشی پرطربی پرهوسی

2 گه سحر حمله برد بر همه چون خورشیدی گه به شب گشت کند بر دل و جان چون عسسی

3 گه یکی تنگ شکربار کند بهر نثار گه شود طوطی جان گر بچشد زان مگسی

4 گه مدرس شود و درس کند بر سر صدر تا شود کن فیکون صدر جهان مرتبسی

5 گه دمد یک نفسی عیسی مریم سازد تا گواه نفسش باشد عیسی نفسی

6 گه خسی را بکشد سرمه جان در دیده گه نماید دو جهان در نظرش همچو خسی

7 متزمن نظری داری و هرچ آید پیش هم بر آن چفسد و حمله نبرد پیش و پسی

8 صالح او آمد و این هر دو جهان یک اشتر ما همه نعره زنان زنگله همچون جرسی

عکس نوشته
کامنت
comment