-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به شکرخنده اگر میببرد جان ز کسی میدهد جان خوشی پرطربی پرهوسی
2 گه سحر حمله برد بر همه چون خورشیدی گه به شب گشت کند بر دل و جان چون عسسی
3 گه یکی تنگ شکربار کند بهر نثار گه شود طوطی جان گر بچشد زان مگسی
4 گه مدرس شود و درس کند بر سر صدر تا شود کن فیکون صدر جهان مرتبسی
5 گه دمد یک نفسی عیسی مریم سازد تا گواه نفسش باشد عیسی نفسی
6 گه خسی را بکشد سرمه جان در دیده گه نماید دو جهان در نظرش همچو خسی
7 متزمن نظری داری و هرچ آید پیش هم بر آن چفسد و حمله نبرد پیش و پسی
8 صالح او آمد و این هر دو جهان یک اشتر ما همه نعره زنان زنگله همچون جرسی