به خدا گل از جلال الدین محمد مولوی غزل 1998

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن

1 به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن به خدا که ز تو آموخت کمر بندیدن

2 به خدا چرخ همان دید که من دیدستم ور نه دیدی ز چه بودیش به سر گردیدن

3 گفتم ای نی تو چنین زار چرا می نالی گفت خوردم دم او شرط بود نالیدن

4 گفتم ای ماه نو این جمله گداز تو ز چیست گفت کاهش دهدم فایده بالیدن

5 فایده زفت شدن در کمی و کاستن است از پی خرج بود مکسبه‌ها ورزیدن

6 پر پروانه پی درک تف شمع بود چونک آن یافت نخواهد پر و دریازیدن

7 در فنا جلوه شود فایده هستی‌ها پس نباید ز بلا گریه و درچغزیدن

8 پس خمش باش همی‌خور ز کمان‌هاش خدنگ چون هنر در کمیت خواهد افزاییدن

عکس نوشته
کامنت
comment