ترسا بچه‌ای ناگه چون از عطار نیشابوری غزل 661

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

ترسا بچه‌ای ناگه چون دید عیان من

1 ترسا بچه‌ای ناگه چون دید عیان من صد چشمه ز چشم من بارید روان من

2 دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم امروز چنان دیدم زنار میان من

3 سجاده به می داده وز خرقه تبرایی نه کفر و نه ایمانی درمانده ز جان من

4 نه بنده نه آزادم نه مدت خود دانم این است کنون حاصل در بتکده جان من

5 با دل گفتم ای دل زنهار مشو ترسا در حال دل خسته بشکست امان من

6 گفتم که منم ای جان در پرده مسیحایی صد قوم دگر دیدم سرگشته بسان من

7 گویند عطاری را چونی تو ز ترسایی حقا که درون خود کفر است نهان من

عکس نوشته
کامنت
comment