ترسا بچه‌ای کشید در از عطار نیشابوری غزل 529

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

ترسا بچه‌ای کشید در کارم

1 ترسا بچه‌ای کشید در کارم بربست به زلف خویش زنارم

2 پس حلقهٔ زلف کرد در گوشم یعنی که به بندگی ده اقرارم

3 در بندگیش نه هندوم بدخوی هستم حبشی که داغ او دارم

4 پروانهٔ او شدم که هر ساعت در جمع چو شمع می‌کشد زارم

5 شاید که کشد چو هست عیسی دم کز معجزه زنده کرد صد بارم

6 او یوسف عالم است در خوبی من دست و ترنج پیش او دارم

7 هرگز نایم ز بار او بیرون کز عشق نهاد صاع در بارم

8 زان روز که درد عشق او خوردم مانده است گرو به درد دستارم

9 دی ساکن کنج صومعه بودم وامروز ز ساکنان خمارم

10 چون دانم داد شرح حال خود فی‌الجمله نه کافرم نه دین دارم

11 کو در عالم کسی که برهاند یکباره ز ناکسی عطارم

عکس نوشته
کامنت
comment