-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از هر چه ترنجیدی با دل تو بگو حالی کای دل تو نمیگفتی کز خویش شدم خالی
2 این رنج چو در وا شد دعوی تو رسوا شد زشتی تو پیدا شد بگذار تو نکالی
3 در صورت رنج خود نظاره بکن ای بد کی باشد با این خود آن مرتبه عالی
4 بنگر که چه زشتی تو بس دیوسرشتی تو این است که کشتی تو پس از کی همینالی
5 گر رنج بشد مشکل نومید مشو ای دل کز غیب شود حاصل اندر عوض ابدالی
6 از ذوق چو عوری تو هر لحظه بشوری تو کای کعبه چه دوری تو از حیزک خلخالی
7 در بادیه مردان را کاری است نه سردان را کاین بادیه فردان را بزدود ز ارذالی
8 در خدمت مخدومی شمس الحق تبریزی بشتاب که از فضلش در منزل اجلالی