بگو از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 3186

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

بگو ای تازه رو، کم کن ملولی

1 بگو ای تازه رو، کم کن ملولی که تو رو تازه از اصل اصولی

2 خیالی گول گیری گر بیاید چنین داند که تو مغرور و گولی

3 به زخم سیلیش از دل برون کن که تا عبرت بگیرد هر فصولی

4 خیال بد رسول دیو باشد تو او را توبهٔ ده از رسولی

5 خیالی در تو آویزد، بیفتی ترا وهمی پژولاند، پژولی

6 خیالی هست چون خورشید روشن خیالی چون شب تاریک لولی

7 اگر مردانه گوش او بمالی ترا کافر کند وهم حلولی

8 برای تو مهان در انتظارند سبکتر رو، چرا در مول مولی؟

9 خیالات اتتکم کالخیول فدسوها ثقاتی! فی‌السقول

10 خیالات مضلات کذاب لحاها الله ربی بالافول

11 فطوبی للذی یعلو علاه و یقطع عرقها قبل‌الحصول

12 الهی قدیمی علی صفی‌القلب من غش‌الغلول

13 علی‌الله بیان ما نظمنا مفاعیلن مفاعیلن فعولی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر