رطل گران ده صبوح زانکه از عطار نیشابوری غزل 146

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

رطل گران ده صبوح زانکه رسیده است صبح

1 رطل گران ده صبوح زانکه رسیده است صبح تا سر شب بشکند تیغ کشیده است صبح

2 روی نهفته است تیر روی نهاده است مهر پشت بداده است ماه هین که رسیده است صبح

3 بر سر زنگی شب همچو کلاه است ماه بر در قفل سحر همچو کلید است صبح

4 ای بت بربط‌نواز پردهٔ مستان بساز کز رخ هندوی شب پرده دریده است صبح

5 صبح برآمد زکوه وقت صبوح است خیز کز جهت غافلان صور دمیده است صبح

6 سوخته گردد شرار کز نفس سوخته گنبد فیروزه را فرق بریده است صبح

7 بوی خوش باد صبح مشک دمد گوییا کز دم آهوی چین مشک مزید است صبح

8 نی که از آن است صبح مشک فشان کز هوا نافهٔ عطار را بوی شنیده است صبح

عکس نوشته
کامنت
comment