1 اهلی ز جهانیان چو مجنون بگسل صحبت بحریفان دل آزار بهل
2 با طرفه غرالان سیه چشم نشین کارایش عالمند و آسایش دل
1 جز داغ دلم چراغ شب نیست وز طالع تیره این عجب نیست
2 گر با سگت از ادب زنم دم او عفو کند ولی ادب نیست
1 شمعی که گرم خشم تر از برق لامع است گر عالمی به جور بسوزد چه مانع است
2 برگشته است ماه من از مهر من دگر بازم مگر ستاره اقبال راجع است