- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 طلع الصبح من وراء حجاب عجلو بالرحیل یا اصحاب
2 کوس رحلت زدند و منتظران بر سر راه میکنند شتاب
3 وقت کوچست و کرده مهجوران خاک ره را بخون دیده خضاب
4 نور شمعست یا فروغ جبین مینمایند مه رخان ز نقاب
5 ناقه بگذشت و تشنگان در بند کاروان رفت و خستگان در خواب
6 من چنان بیخودم که بانگ جرس هست در گوش من خروش رباب
7 جگرم تشنه و منازل دوست از سرشکم فتاده بر سر آب
8 کنم از خون دل بروز وداع دامن کوه پر عقیق مذاب
9 هر دم از کوچگه ندا خیزد کی رفیق از طریق روی متاب
10 بر نشستند همرهان برخیز باد بستند دوستان دریاب
11 هیچ دانستهئی که دوزخ چیست دل بریان و داغ هجر عذاب
12 از مغیلان چگونه اندیشد هر که سازد نهالی از سنجاب
13 بر فشان طرهای مه محمل تا برآید ز تیره شب مهتاب
14 دل خواجو ز تاب هجر بسوخت مکن آتش که او نیارد تاب