نوبتی صبح برآمد ببام از خواجوی کرمانی غزل 612

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

نوبتی صبح برآمد ببام

1 نوبتی صبح برآمد ببام نوبت عشاق بگوی ای غلام

2 مرغ سحر در سخن آمد به ساز ساز بر آواز خروسان بام

3 کوکبهٔ قافله سالار صبح باز رسید این نفس از راه شام

4 خادم ایوان در خلوت ببند در حرم خاص مده بار عام

5 ای صنم سیم زنخدان بیار از قدح سیم می لعل فام

6 صوفی اگر صافی ازین خم خورد رخت تصوف بفروشد تمام

7 حاجی اگر روی تو بیند مقیم در حرم کعبه نسازد مقام

8 زمزم رندان سبو کش میست بتکده و میکده بیت الحرام

9 نام جگر سوختگان چیست ننگ ننگ غم اندوختگان چیست نام

10 آتش پروانهٔ پر سوخته نیست به جز پختن سودای خام

11 خیز و چو خواجو بصبوحی بشوی جامهٔ جان را بنم چشم جام

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر