- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 طبعم از لعل تو آموخت درافشانیها ای رخت چشمه خورشید درخشانیها
2 سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی تا نسیمت بنوازد به گلافشانیها
3 گر بدین جلوه به دریاچه اشکم تابی چشم خورشید شود خیره ز رخشانیها
4 دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید مخمل اینگونه به کاشانه کاشانیها
5 دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع ای سر زلف تو مجموع پریشانیها
6 رام دیوانه شدن آمده درشان پری تو به جز رم نشناسی ز پریشانیها
7 شهریارا به درش خاک نشین افلاکند وین کواکب همه داغند به پیشانیها