گل سوری دگر بجلوه گری از خواجوی کرمانی غزل 856

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

گل سوری دگر بجلوه گری

1 گل سوری دگر بجلوه گری می‌کند صید بلبل سحری

2 بطراوت سمن رخان چمن می‌برند آب لاله برگ طری

3 بوی گیسوی یار می‌شنوم یا نسیم بنفشهٔ طبری

4 گل بستان فروز دم نزند پیش رخسار او ز خوش نظری

5 بر درش بسکه دوست می‌خوانم دوست می‌خواندم بکبک دری

6 چون نویسم حدیث لعل لبش قصب جامه‌ام شود شکری

7 پیش چشمش حدیث نرگس مست بود آهو و عین بی بصری

8 مردم چشمم افکند بر زر دمبدم لعل پارهٔ جگری

9 روزم از شب نمی‌شود روشن بی رخ و زلف او ز بیخبری

10 دیو در اعتقاد من آنست که مرا منع می‌کند ز پری

11 عمر خواجو بزخم تیر فراق گشت دور از جمال او سپری

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر