یار بی موجب دل از ما از امیرخسرو دهلوی غزل 254

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

یار بی موجب دل از ما برگرفت

1 یار بی موجب دل از ما برگرفت یار دیگر کرد و کار از سر گرفت

2 دل ز هجرش برگ درد و غم بساخت جان ز شوقش ترک خواب و خور گرفت

3 آنچه کرد، آخر مسلمانی نماند این چه شد، یا رب، جهان کافر گرفت

4 بد همی گفتند و می نشیند هیچ عاقبت گفت بدانش در گرفت

5 دل غبار سوز خود بیرون فگند عالمی در خون و خاکستر گرفت

6 پاک می کردم سرشک، آهم بجست آتش اندر آستین تر گرفت

7 لعل او در دلبری استاد بود خط دکان زاستاد بالاتر گرفت

8 مردمان گویند، دل بر گیر ازو روی، اگر اینست، نتوان برگرفت

9 جان خسرو از پی این این روز راست کو به خون عاشقان خنجر گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment