آفتابی را به مه از شاه نعمت‌الله ولی غزل 786

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

آفتابی را به مه بنموده اند

1 آفتابی را به مه بنموده اند خم می در ساغری پیموده اند

2 این عجب بنگر که پنهان گشته اند آفتابی را به گل اندوده اند

3 مجلس مستانه ای بنهاده اند بر همه رندان دری بگشوده اند

4 باده نوشان در خرابات فنا فارغ از عالم خوش و آسوده اند

5 تا خیالش می نماید رو به خواب بی خیالش یک دمی نغنوده اند

6 عاشق و معشوق ما با همدگر هر کجا بودند با هم بوده اند

7 در ولایت حاکمی اولیا نعمت الله را عطا فرموده اند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر