ای آفتاب تافته از روی از امیرخسرو دهلوی غزل 317

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

ای آفتاب تافته از روی انورت

1 ای آفتاب تافته از روی انورت وی کوفته نبات ز لعل چو شکرت

2 شکل صنوبر قد تو چون پدید شد بشکفت سرو از قد همچون صنوبرت

3 خواهد که بوی تو بکشد باد صبح، اگر باید نسیمی از سر زلف معنبرت

4 موی تو سر به سر همه مشک است و هر دمی از نافه پوست باز کند مشک اذفرت

5 ای کوه حلم،حلم ترا چون بدید کوه بی سنگ شد ز غیرت ذات موقرت

6 تاصیبت گوهر تو به دست صدف فتاد دریا تمام آب شد از شرم گوهرت

7 سرگشته اند خاک تراخسروان دهر زان خاک گشت خسرو بیچاره بر درت

عکس نوشته
کامنت
comment