تاب رخت آفتاب ناورد از امیرخسرو دهلوی غزل 582

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

تاب رخت آفتاب ناورد

1 تاب رخت آفتاب ناورد ذوق لب تو شراب ناورد

2 آن خال چو ذره هوش من برد خشخاش تو هیچ خواب ناورد

3 دل دعوی صابری همی کرد چون روی تو دید، تاب ناورد

4 دل بر تو صبا پیام من برد چون باز آمد، جواب ناورد

5 از گریه که چون سرم به درد است چشمم قدری گلاب ناورد

6 این دیده، کدام راز دل بود کز گریه به روی آب ناورد؟

7 زلف تو دل مرا بدزدید رحمت به من خراب ناورد

8 افسوس که خسروش گرفته پیش شه کامیاب ناورد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر