- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آفتاب رویت ای سرو سهی بر همه میتابد الا بر رهی
2 نی خطا گفتم که میتابد بسی بر من و من مینبینم ز ابلهی
3 گرچه عالم پر جمال یوسف است نیست چشم کور را از وی بهی
4 چون بود کز بحر پر گوهر بسی باز گردد خشک لب دستی تهی
5 باز گردیدند ازین بحر عجب خشک لب هم مبتدی هم منتهی
6 قعر این دریا جزین دریا نیافت دیگران هستند از مشتی کهی
7 حلقه بر در میزنند و میروند نیست از ایشان کسی را آگهی
8 جمله را جز عجز آنجا کار نیست نه مهی است آنجایگاه و نه کهی
9 می فرو افتد درین حیرت زهم گر تو اینجا دو جهان برهم نهی
10 ای فرید اینجا که هستی محو گرد چند گویی کوتهی بر کوتهی