- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای صوفیان عشق بدرید خرقهها صد جامه ضرب کرد گل از لذت صبا
2 کز یار دور ماند و گرفتار خار شد زین هر دو درد رست گل از امر ایتیا
3 از غیب رو نمود صلایی زد و برفت کاین راه کوتهست گرت نیست پا روا
4 من هم خموش کردم و رفتم عقیب گل از من سلام و خدمت ریحان و لاله را
5 دل از سخن پر آمد و امکان گفت نیست ای جان صوفیان بگشا لب به ماجرا
6 زان حالها بگو که هنوز آن نیامدهست چون خوی صوفیان نبود ذکر مامضی