1 صوفی صافی است در عین صفا می نماید نور او او را به ما
2 ذره ای از آفتاب نور او نیست خالی در همه ارض و سما
3 نقطه نقطه دایره پیموده است جمع کرده ابتدا و انتها
4 سید مست است و جام می به دست گر تو رندی باده می نوشی بیا
1 موج است و حباب و آب و دریا هر چار یکی بود بر ما
2 هم آب و حباب و آب دریا دریا داند حقیقت ما
1 دردمندانیم و مانده بی دوا همدم و همدرد ما هم درد ما
2 غرق در دریای بی پایان شدیم غیر ما دیگر نباشد آشنا
1 ساغر پر شراب را دریاب آب نوش و حباب را دریاب
2 چیست نقش خیال جمله حجاب بی حجابست حجاب را دریاب