جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ناگاه از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2303

غزل 2303 ام از 6329 غزلیات

ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده

1 ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده در قعر چنین چاهی ناخورده و نابرده

2 دنیا نبود عیدم من زشتی او دیدم گلگونه نهد بر رو آن روسپی زرده

3 گلگونه چه آراید آن خاربن بد را آن خار فرورفته در هر جگر و گرده

4 با تارک گل آمد موبند فروهشته ابروی خود از وسمه آن کور سیه کرده

5 منگر تو به خلخالش ساق سیهش را بین خوش آید شب بازی لیک از سپس پرده

6 رو دست بشو از وی ای صوفی روشسته دل را بستر از وی ای مرد سراسترده

7 بدبخت و گران جانی کو بخت از او جوید دربند بزرگی شد می‌سوزد چون خرده

8 فریاد رس ای جانان ما را ز گران جانان ای از عدمی ما را در چرخ درآورده

9 خاموش سخن می‌ران زان خوش دم بی‌پایان تا چند سخن سازی تو زین دم بشمرده

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده

شاعر شعر ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده چه کسی است ؟

شاعر شعر ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده چیست ؟

قالب شعر ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده غزل است

مضمون اصلی شعر ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر