-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده مریز خون مسلمان به جرم ناکرده
2 مرا بکشت لب جان ستان تو، هر چند مفرحی ست به آب حیات پرورده
3 ببخش قندی از آن لب که پیش از آن نامید هم از خیال لبت وام کرده ام خورده
4 بترس از آنچه به شب یا به خواب کرده دراز هزار کس به دعا دسبها برآورده
5 دریده پرده دل را فراق و جان ره یافت هنوز چند کنم پیش مردمان پرده
6 بدان که من ز شبیخون هجر جان نبرم چنین که صبر من آواره گشت در پرده
7 چه جای پند و نصیحت چو من ز دست شدم چه سود نعل زر اکنون که لنگ شد زرده
8 برآر یک نفس، ای صبح تیره، روز امید مگر سفید شود این شب سیه چرده
9 به سر چگونه برد راه خسرو مسکین ضعیف موری و بار فراق صد مرده