چنان در بند غم باید بخود از واعظ قزوینی غزل 583

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

چنان در بند غم باید بخود بالیدن ای قمری

1 چنان در بند غم باید بخود بالیدن ای قمری که چون نی هر دمت طوقی فتد در گردن ای قمری

2 زبان بسته‌ای داریم و، درد ناله مشتاقی دمی از جانب ما میتوان نالیدن ای قمری

3 مرا طوقیست در گردن، ز سرو نازک اندامی که در بند غمش از خویش نتوان رفتن ای قمری

4 به کیش اهل غیرت، عشق نتوان باخت با سروی که بر گرد سر او میتوان گردیدن ای قمری

5 سهی سرویست واعظ را، که چون سوی چمن آید کشد سر و تو از بهر تماشا، گردن ای قمری

عکس نوشته
کامنت
comment