-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنان در بند غم باید بخود بالیدن ای قمری که چون نی هر دمت طوقی فتد در گردن ای قمری
2 زبان بستهای داریم و، درد ناله مشتاقی دمی از جانب ما میتوان نالیدن ای قمری
3 مرا طوقیست در گردن، ز سرو نازک اندامی که در بند غمش از خویش نتوان رفتن ای قمری
4 به کیش اهل غیرت، عشق نتوان باخت با سروی که بر گرد سر او میتوان گردیدن ای قمری
5 سهی سرویست واعظ را، که چون سوی چمن آید کشد سر و تو از بهر تماشا، گردن ای قمری