چنین دیوان که از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1449

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

چنین دیوان که ما داریم از دیوان دیوان به

1 چنین دیوان که ما داریم از دیوان دیوان به چه جای دیو با دیوان که از ملک سلیمان به

2 دوای درد دل درد است اگر داری غنیمت دان که دُرد درد عشق او به نزد ما ز درمان به

3 رهاکن کفر و هم کافر مسلمان باش مردانه چوخواهی مرد ای درویش اگر میری مسلمان به

4 دل معمور آن باشد که خوش گنجی بود در وی دگر گنجی در او نبود بسی زان کنج ویران به

5 چو دل با تو نمی ماند به دلبر گر دهی اولی چو جای از تن بخواهد شد فدای روی جانان به

6 خراباتست و رندان مست و ساقی جام می بر دست چنین بزمی ملوکانه ز خاقانی خاقان به

7 غلام سید ما شو که سلطان جهان گردی به نزد حق غلام او بسی از شاه سلطان به

عکس نوشته
کامنت
comment