یار مستغنی و ما مستغرق از اهلی شیرازی غزل 922

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق

1 یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق آه از استغنای حسن و وای از استیلای عشق

2 شد بعشق آن جوان موی سیاه من سپید وز سر من یکسر مو کم نشد سودای عشق

3 پرسش خون شهیدان روز محشر گر کنند صد قیامت هر طرف برخیزد از غوغای عشق

4 شد دل مجنون ز من سرچشمه آب حیات میخورد آب از دل من آهوی صحرای عشق

5 دولت معراج معنی عشق صورت میدهد نیست در راه حقیقت پایه یی بالای عشق

6 درد عشق در دل ما گر بود جان گو مباش بهتر از جان است ما را درد روح افزای عشق

7 لذت عشق از همه عیش جهان شیرین تر است در دل اهلی نگیرد هیچ لذت جای عشق

عکس نوشته
کامنت
comment