-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی اخلاق تو محمود همچون عقل و دانائی زهی ایام تو مشکور همچون عهد برنائی
2 امام شرق رکن الدینکه سوی حضرتت دایم خطاب انجم و چرخست مولانا و مولائی
3 اضافت با کف رادت ز گیتی گنج پردازی مفوض با سر کلکت ز گردون ملک بیرائی
4 توئی کاندر قضا همچو نقضا هر روز وهر ساعت هزاران خسته بنوازی هزاران بسته بگشائی
5 ترا از حلم و از جود آفرید ایزد تعالی زان که تا بر دوست و بر دشمن ببخشی و ببخشائی
6 چو گردون از پی آرایش عالم نیارامی چو خورشید از پی آسایش مردم نیاسائی
7 تو خود دانی که خادم را غرض تشریف مولاناست ازین بر یکدیگر بستست چندین آئی و نائی
8 همیشه تا کند باد خزان در باغ زر دوزی همی تا ابر دیماهی نماید سیم پالائی
9 مبادا جز بنامت سکه اندر دار ضرب شرع مبادا جز بنامت خطبه در اقلیم دانائی
10 جهان مشغول در کارت بخود کاری و معماری فلک معزول در دورت ز خود کامی و خود رائی
11 همه بر وفق حکم تو مسیر اختر و انجم همه بر حسب رای تو مدار چرخ مینائی