- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی رویت شکفته لاله زاری در حسن ترا گل پرده داری
2 رخت را بهتر از مه می شمارم وزین بهتر نمی دانم شماری
3 درخت صندل آمد قامت تو که می پیچد در او زلفت چو ماری
4 روان کردی سمند کامران را نترسیدی که برخیزد غباری
5 به دنبالت روان شد آب چشمم که ریزد بر سر راهت نثاری
6 چو خود رفتی به تسکین دل من خیال خویش را بفرست باری
7 بخواهم یادگاری از تو، لیکن خیال است اینکه بدهی یادگاری
8 دلم یک چند بود اندر پس کار فراقت باز پیش آورد کاری
9 گلی نشکفته بختم را ز وصلت ز غم هر موی بر تن گشت خاری
10 ز شاخ وصل چون برگی ندارم بخواهم از جناب شاه باری
11 ز بحر نظم خسرو در نثارت کشد هر لحظه در شاهسواری