زهی تاری ز زلفت مشگ تاتار از خواجوی کرمانی غزل 484

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

زهی تاری ز زلفت مشگ تاتار

1 زهی تاری ز زلفت مشگ تاتار گل روی تو برده آب گلنار

2 از آن پوشم رخ از زلفت که گویند نمی‌باید نمودن زر به طرار

3 بود بی لعل همچون ناردانت دلم پر نار و اشکم دانهٔ نار

4 اگر ناوک نمی‌اندازد از چیست کمان پیوسته بر بالین بیمار

5 چو عین فتنه شد چشم تو چونست که دائم خفته است و فتنه بیدار

6 دو چشم سیل بار و روی زردم شد این رود آور و آن زعفران زار

7 مرا بت قبله است و دیر مسجد مرا می زمزمست و کعبه خمار

8 دل پر درد را دردست درمان تن بیمار را رنجست تیمار

9 چو انفاس عبیر افشان خواجو ندارد نافه‌ئی در طبله عطار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر