- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی وصف لبت ذکر زبانها دهانت در سخن اکسیر جانها
2 چو میخندد لب شکرفشانت ز حیرت باز میماند دهانها
3 ز عشقت کو به دل تخم وفا ریخت مرا در سینه میریزد سنانها
4 فلک را آه مظلومی چو من سوخت چرا آتش نبارد ز آسمانها
5 مکن عیبم، کنم گر بوسهبازی به گرد کوی تو بر آستانها
6 مرا با شکل رسوایی خوش افتاد بخندید، ای رفیقان، از کرانها
7 ز عشقت آب چشم من که بیتو جوانمردی ندارد ناودانها
8 شبی کردم به بستان ناله درد رها کردند مرغها آشیانها
9 از این ره رفت خسرو، خلق گویند چو بیند جابهجا از خون نشانها