- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تخته آیینه مهر تواند این سینهها زیر مشتی قطعه عکس خطت، آیینهها
2 نیست ابنای زمان را بهرهای از دلخوشی زنده در گورند دلها از غبار کینهها
3 شادکامیهای دنیا نیست هرگز بیملال شنبهای دارند از دنبال این آدینهها
4 بدتر از عیب کسان گفتن نباشد هیچ عیب چون نگه بر روی مردم میکنند آیینهها؟
5 جز به فقر و خاکساری، سربلندی کس نیافت نیست راهی قصر عزت را به جز این زینهها
6 بود وقتی زینت مردان قبای پینهدار کشته بر تن لکه پیسی کنون این پینهها
7 سده دلسختیم، زین چرب و شیرینها گداخت ای خوشا نان جوین فقر و، آن کشکینهها
8 آشنایان را به هم هرگز نمیچسبد دو دل از میان تا برنخیزد غبار کینهها
9 پند اگر از مردم دیرینه میباید شنید بود واعظ در جوانی نیز از دیرینهها