-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم آهی مباد کز جگر گرم برکشم
2 من آن گلم که آتش سوزنده ام تمام آن به که باد نسازد مشوشم
3 گر ناله یی کنم نه ز بیدردیم بود من عاشق صبورم و با درد خود خوشم
4 چشم تو ساقیم شد و دشمن زرشک سوخت او می خیال دارد و من زهر میچشم
5 از آه گرم و سرد نشد دیده روشنم با آنکه همچو شمع همه شب در آتشم
6 آلوده دامنم نشماری که در رهت چون آب دیده پاک دل و صاف و بیغشم
7 اهلی منم که چون سگ دیوانه روز و شب سر گشته هر طرف ز پی آن پریوشم