ای غم عشق تو آتش زده در از خواجوی کرمانی غزل 600

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ای غم عشق تو آتش زده در خرمن دل

1 ای غم عشق تو آتش زده در خرمن دل وآتش هجر جگر سوز تو دود افکن دل

2 چشمهٔ نوش گهر پوش لبت چشمهٔ جان حلقهٔ زلف شکن بر شکنت معدن دل

3 گر کنی قصد دلم دست من و دامن تو ور کند ترک تو دل دست من و دامن دل

4 جانم از دست دل ار غرقهٔ خون جگرست خون جان من دلسوخته در گردن دل

5 پرتو روی تو شد شمع شبستان دلم تا شبستان سر زلف تو شد مسکن دل

6 بده آن آب چو آتش که بجوش آمده است ز آتش روی دل افروز تو خون در تن دل

7 چاره با ناوک چشمت سپر انداختنست ورنه تیر مژه‌ات بگذرد از جوشن دل

8 دل شیدا همه پیرامن سودا گردد و اهل دلرا غم سودای تو پیرامن دل

9 آتشی در دل خواجوست که از شعلهٔ اوست دود آهی که برون می‌رود از روزن دل

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر