یکی خوب کردار خوش خوی بود
1
یکی خوب کردار خوش خوی بود
که بد سیرتان را نکو گوی بود
2
به خوابش کسی دید چون در گذشت
که باری حکایت کن از سرگذشت
3
دهانی به خنده چو گل باز کرد
چو بلبل به صوتی خوش آغاز کرد
4
که بر من نکردند سختی بسی
که من سخت نگرفتمی بر کسی