یکی بربطی در بغل داشت از سعدی شیرازی بوستان 23

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

یکی بربطی در بغل داشت مست

1 یکی بربطی در بغل داشت مست به شب در سر پارسایی شکست

2 چو روز آمد آن نیکمرد سلیم بر سنگدل برد یک مشت سیم

3 که دوشینه معذور بودی و مست تو را و مرا بربط و سر شکست

4 مرا به شد آن زخم و برخاست بیم تو را به نخواهد شد الا به سیم

5 از این دوستان خدا بر سرند که از خلق بسیار بر سر خورند

عکس نوشته
کامنت
comment