- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود عشق رخت به جور کشیدن نمی رود
2 می آیی و همی تپم از دور، چون کنم؟ کاین زار مانده جان، به تپیدن نمی رود
3 از وی چه کم شود، ز رخ ار جان دهد به خلق حسن است خانه سوز، خریدن نمی رود
4 بیداریم بکشت وه، ای ساربان، خموش کاین سوزم از فسانه شنیدن نمی رود
5 می بینمش ز دور، نیم سیر، چون کنم؟ چون تشنگی آب ز دیدن نمی رود
6 خسرو، تو لاف زهد به خلوت چه می زنی؟ کاین آرزو به گوشه خزیدن نمی رود