سودای دیدن تو ز دیدن از امیرخسرو دهلوی غزل 862

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود

1 سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود عشق رخت به جور کشیدن نمی رود

2 می آیی و همی تپم از دور، چون کنم؟ کاین زار مانده جان، به تپیدن نمی رود

3 از وی چه کم شود، ز رخ ار جان دهد به خلق حسن است خانه سوز، خریدن نمی رود

4 بیداریم بکشت وه، ای ساربان، خموش کاین سوزم از فسانه شنیدن نمی رود

5 می بینمش ز دور، نیم سیر، چون کنم؟ چون تشنگی آب ز دیدن نمی رود

6 خسرو، تو لاف زهد به خلوت چه می زنی؟ کاین آرزو به گوشه خزیدن نمی رود

عکس نوشته
کامنت
comment