تا غرق بحر خون نشوی از جفای از اهلی شیرازی غزل 863

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس

1 تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس بیگانه شو ز خلق و مشو آشنای کس

2 گنج نهان عشق بکس فاش چون کنم من بر خود اعتماد ندارم چه جای کس

3 آن لب کرم کشد طمع بوسه نیستم در شرع عشق کس ندهد خونبهای کس

4 کوی ترا صفا نه که از آب چشم ماست بر کعبه منتی نبود از صفای کس

5 جز من که جان چو شمع دهم از برای تو خود را نکشته است کسی از برای کس

6 آن لذتی که یافت ز دشنام تو دلم تا زنده ام نیافته ام از دعای کس

7 اهلی اگر هوای عدم کرد گو برو ننهاده است عشق تو بندی بپای کس

عکس نوشته
کامنت
comment