-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا عشق تو سوخت همچو عودم یک ذره نماند از وجودم
2 تا بگذشتی چو باد بر من بر خاک فتاده در سجودم
3 یک لحظه ز تو نمیشکیبم خود را صد ره بیازمودم
4 عشقت چو نشست در دلم ساخت برخاست ز ره زیان و سودم
5 از جوهر عشق هر دو عالم یک ذره ز خویش مینمودم
6 چون نیک به خود نگاه کردم من خود به میانه در نبودم
7 چون من به خودی نبود گشتم آیینه کاینات بودم
8 گه پردهٔ آسمان گشادم گه چهرهٔ آفتاب سودم
9 از بس که بسوختم درین تاب عطار نیم ولیک عودم